در سفر اخیر موفق شدم فیلمی هم در سینما ببینم که خیلی راضی بودم از دیدنش. هرچند ضعفهای فیلم کم چشمگیر نبودند. متری شش و نیم» درگیر کننده است و مانند نمونههای دیگر فیلمهای پلیسی ایرانی، اسیر نمایشهای تهوعآور در تکریم(!) نیروی انتظامی نیست. نقطه قوتش گیرنده، باورپذیر، پرجزییات بودن و کوبنده بودن نماها و روایتهای مستندگونهاش است که به نظر میرسد با تحقیق و شاید بر اساس یا با الهام از مواردی مستند پرداخت شدهاند. اما روی دیگر فیلم که تعقیب و گریز پلیس و مجرمی است گیرا است اما پر از سوراخ. مثلن درست در زمانی که فکر میکنیم گره پیچیپدهای بناست لایهای عمیقتر به داستان اضافه کند، مثل وقتی ناصر ادعا میکند صمد بخشی از مواد را برداشته، رجوع سریع به فیلم دوربین مداربسته تشنه از لب چشمه بازمیگرداندمان. ابهام دارد؛ مثلن با آدرسهای متناقض بسیار در مورد صمد، روشن نمیکند آیا او پایش در اجرای قانون لغزیده یا میلغزد یا نه. داستان فرعی کشتهشدن بچهای در گروگانگیری هم که از ابتدا به نظر میرسد یکی از گرههای اصلی باشد مانند رابطه پرفراز و نشیب صمد و حمید در اوج ناگهان رها میشوند.
در نهایت، فیلم با پرداخت بیشتر و نزدیکتر به شخصیت منفی فیلم، چهرهای سمپات از او ارائه میدهد. پیشینهاش را میدانیم، خانوادهاش را ملاقات میکنیم، میدانیم چرا دست به خلاف میزده و حتا با سانتیمانتالیسم پایان فیلم، انگار مجبور میشویم او را نه بیگناه اما دست کم ناچار بدانیم. در عوض تقریبن هیچ چیز از زندگی شخصی کاراکتر مثبت و مامور قانون نمیدانیم. ضمن اینکه قانونشکنی، سختگیری به دوست و همکار نزدیکش و یا نشانههای ضعف، ترس و لغزش باعث میشود کمتر با او همدلی کنیم. این نکته، به خصوص در برابر تلاش تحسینبرانگیز فیلم در ترسیم یک معضل اجتماعی که گویی برآمده از دغدغه اجتماعی فیلمساز است عجیب و تناقضآمیز به نظر میرسد.
درباره این سایت