- مرز؛ کتاب در فیلم چپاندن
علی عباسی، کارگردان ایرانی-سوئدی این فیلم، زاده تهران، دانشآموخته دانشگاه پلیتکنیک تهران است که در سوئد معماری خوانده و در کپنهاگ زندگی میکند. آیا به اندازه کافی برای من ایرانی معمار ساکن کپنهاگ دلیل برای کنجکاوی و دیدن این فیلم نیست؟ چرا! ولی من اینها را بعد از دیدن فیلم فهمیدم!
نمونهای دیگر از فیلمهای بسیاری که اخیرن بر اساس کتاب/رمان ساخته میشوند و دچار پدیدهای اند که در آن نویسنده و فیلمساز سعی میکنند همه آنچه که در رمان با حوصله و بسط ساخته و پرداخته و روایت شده را در یک زمان معمولن دو ساعته و بدون راوی جای دهند. یا به عبارتی دیگر بچپانند»!
کارمند مرزبانی که ظاهر نازیبایی دارد و میتواند جرم، بدی و کلک را با بوییدن احساس کند و از این نظر بهترین گزینه برای این شغل است، روزی با شخص دیگری که در ظاهر همتای خودش است روبرو و به او علاقمند میشود. در ادامه این رابطه متوجه میشود که آنها نه انسان، یک ترول است. (ترولها در افسانههای اسکاندیناوی، موجودات کوچک و زشت و گاه شروری هستند که در کوهها و غارها زندگی میکنند.) در حالی که عشقی بین این دو شکل میگیرد، همتای او سعی میکند او را از انسانها دور و بیزار کرده و به سوی اصل خودشان بکشاند. به نظر بستری مناسب برای شکل دادن به یک داستان عمیق انسانی و یا جامعهشناختی میآید اما فیلم ترجیح میدهد زمان را صرف پرداختن به جلوههای تحریکآمیز عشق بین دو موجود عجیب و غریب کند (تحریکآمیز فقط منظورم از نظر جنسی نیست. از هر نظر) و تصمیم نمیگیرد آیا شبیه یک فیلم اسرارآمیز شود یا پلیسی-جنایی یا. اما آنچه که مسلم است این است که فیلم خوبی نشده!
- از خدایان و انسان؛ کلاسیکنمای ممتاز
برنده نخل طلای کن در سال ۲۰۱۰، لذت دیدن فیلمی جدید اما کلاسیک (یا شاید کلاسیکنما!) را برای من به همراه داشت. داستان عدهای کشیش فرانسوی، در صومعهای در منطقهای عمدتن مسلماننشین در الجزایر که دست کم در فیلم نه تبلیغ مذهبی که به رساندن خدمات پزشکی و غیره مشغولند. با ظهور جریانهای تندرو و افراطی اسلامیای که دست به کشتار غیرمسلمانان میزنند آنها با پرسش ماندن و ادامه راهشان یا رفتن و حفظ جان روبر میشوند. هر چقدر فضای جغرافیایی، فرهنگی و مذهبی فیلم از ما دور است اما چالشهای اخلاقی و انسانی شخصیتهای فیلم قابل درک است و فیلمساز به خوبی با برخورداری از روشها و جلوههای سینمایی کلاسیک و ساده، روایت را پیش میبرد و یک فیلم خوب و تاثیرگذار را خلق ميکند. اگر بعضی قسمتهای گلدرشت فیلم مثل حرکت دوربین روی دست که هر بار نوید حضور تروریستها(!) را میدهد و یا آن سکانس شام-آخر-وار (خیلی خیلی ضعیف!) نبودند، لذت دیدنش کاملتر نیز میشد.
فیلم ,یک ,دیدن ,ساخته ,میشوند ,فیلمساز ,که در ,که دست ,و به ,یک فیلم ,و فیلمساز
درباره این سایت